سرگرمی ومطالب خواندنی در مورد زندگی
چهار شنبه 8 تير 1398برچسب:, :: 3:47 بعد از ظهر ::  نويسنده : علی دشتی       

سلام میکنم خدمته  تمام بازدید کنندگان امروز و تشکر خدمت تمام بازدید کنندگان قبلی اینجانم که فدای همتون برم  بر مبنای عنوان وبلاگم که جریان زندگی بود مطلبی کوچک و اموزنده بنویسم

آخرین باری که از دست دیگران کلافه و عصبانی شدی کی بوده ؟ آخرین باری که مجبور شدی به خاطر اعتقادات و خواسته های دیگرانی به جز خودت مسیر زندگیتو عوض کنی کی بوده ؟ شما ها را نمی دونم ولی من خیلی این اتفاق ها برام افتاده .

 

به خاطر کسانی که شاید در مسیر زندگیم نتونن دردی ازم دوا کنن زخم های بی درمانی خوردم و اونقدر این نیروها و آدم های بی ربط در زندگیم وجود داشته که از یادآوری اون قلبم به درد می یاد .

چرا ما عادت کردیم که اینقدر در زندگی دیگران اثر گذار باشیم تاثیری که به خوب یا بد بودن آن چندان نمی شه اعتماد کرد حتی اگر اون دیگران خواهر ، برادر ،پدر ، مادر باشه .

شاید این تاثیر های رنگ و وارنگ در زندگی ما به خاطر این باشه که به همدیگه اعتماد نداریم نه به تصمیم هایی که اطرافیان میگیرن و یا در کل به شخصیت و فردیت هم اعتماد نداریم و نمی خواهیم این موضوع مهم رو درک کنیم که بعد از یک بلوغ فکری مسوول تصمیم های همه ما خودمان هستیم .

و یا از بعدی دیگر و در زندگی های خانوادگیمان زندگی تک تک ماها  تحت تاثیر اعضای خانواده که بالغ هستند و زندگی آن ها از لحاظ عملکرد ربطی به ما ندارد قرار میگیریم و یا خودمان را غاطی آن مسایل می کنیم و سعی می کنیم آن ها را به راه راست هدایت کنیم در حالی که در خلوت خود می دانیم که هنوز ما صلاح خودمان را تشخیص نمی دهیم چه برسد به دیگران .

ما آدم ها عجیبیم معلق بین عقل و دل . نه آنقدر عاقلیم که همیشه دو دو تا چهار تا کنیم و نه آنقدر دلداده که همه چیزمان را به خاطر حرف دلمان کنار بگذاریم .

البته در مورد خودم صادقانه بگم همیشه نیروی دلم به عقلم میچربه و از این موضوع خیلی خیلی خوشحالم شاید در زندگیم خیلی ناراحتی و سختی کشیدم ولی همیشه با یک احساس زنده و سیال و محکم زندگی کردم و وقتی هم تصمیمی رو گرفتم تا ته تهش پابندشم حتی اگر تنهایی نصیبم بشه اما از اینکه اون احساس رو دارم خوشحالم .

عادت کردم از اول زندگیم که نه در زندگی دیگران قاطعانه وارد بشم و نه اجازه بدم دیگران قاطعانه به جای خودم تصمیم بگیرن (که البته گاهی این موضوع دست من نبوده و دیگران چنان تاثیری بر من گذاشتند که ....) این دیگران حتی شامل  پدر و مادرم ، خواهر و برادرام و دوستام میشن حتی اگر تهش به نظر بیاد که بازنده منم اما از تصمیمم و از حرف دلم راضی ام حتی اگر آخرش تنها یه گنجینه از خاطرات محو برام بمونه .

به خودمون اجازه ندیم در جریان زندگی و در مورد اتفاق هایی که برای خودمون و دیگران می افته مصلحت اندیشانه وارد شویم و جلوی جریان طبیعی اون رو بگیریم .

بدون اذن خداوند برگی از درخت نمی افته پس باید خودمون رو در جریان طبیعی زندگی قرار بدیم وهر اتفاقی رو به فال نیک بگیریم و با مصلحت اندیشی جلوی اتفاق های بزرگ رو برای دیگران نگیریم شاید این بزرگترین فرصتی باشه که روزگار در اختیارش گذاشته.

فرصت زندگی خیلی کوتاه . زندگی خیلی کوتاه .خیلی کوتاه .کوتاه





 
درباره وبلاگ

خوش امدید دوستان
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید







<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 35
بازدید کل : 1134
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


http://ads.inpersia.com/users/ref/28344